نتایج جستجو برای عبارت :

من که در آتش سوزنده‌ام از خجلت خویش.

آتشی در خاک غربت بود و منبوده ام در خانه امّا بی وطنرفته ام در آتش امّا زنده امامتحان پس داده ای سوزنده امیاد من آمد سیاوش بی گناهرفته در آتش و بیرون شد چو ماهاو درون آتش سوزنده رفتبا حیا وارد و از آن زنده رفتدیدم آتش بهر جانش سرد شدرد شد او ، در پشت پایش گرد شدمانده ای در خویشتن ، درمانده ، پستبار تهمت استخوانم را شکستدر میان ترس آرامش کجاست؟کنج آرامش ورای ترس هاست#احمد_یزدانی
هنوز دو روز از زندگی مشترکمان نگذشته بود که برادر همسرم با یک مشکل مالی روبرو شد. از ما کمک خواست. ما تازه رسیده بودیم و با ذهنیتی که از قبل داشتم دوست نداشتم کمکی بکنیم. استدلال می‌آوردم که "همه ما رو تنها گذاشتن، الان چرا باید روی ما حساب کنن برای کمک؟"... خوب می‌دانستیم که این حرف‌ها خداپسندانه نیست... دلمان را به دریا زدیم و مبلغی که لازم داشت را دادیم...
حاشیه:
نزدیک می‌شویم به یک‌سالگی‌مان. داشتیم الطاف خدا را مرور می‌کردیم. رسیدیم به ای
پند بس کن که نمیگیرم پند در امید عبثی دل بستن تو بگو تا به کی آخر تا چند از تنم جامه برآر و بنوش شهد سوزنده لبهایم را تا یکی در عطشی دردآلود بسر آرم همه شبهایم را خوب دانم که مرا برده زیاد من هم از دل بکنم بنیادش باده ای ‚ ای که ز من بی خبری باده ای تا ببرم از یادش شاید از روزنه چشمی شوخ برق عشقی به دلش تافته است من اگر تازه و زیبا بودم او ز من تازه تری یافته است شاید از کام زنی نوشیده است گرمی و عطر نفسهای مرا دل به او داده و برده است زیاد عشق عصیان
منم و خجلت بسیار، حلالم فرمادر شبِ آخر دیدار حلالم فرمااولین بار شده آمدی و پا نشدمحال و روزم شده دشوار، حلالم فرمابوسه بر گونه ی من؟! نه... فراموشش کنصورتم خورده به دیوار، حلالم فرمااز سپیدی رخم نیست خبر، رنگِ کبود...بر رخم گشته پدیدار، حلالم فرماچادرم سوخت پدر، صورت خود را بگذار...روی این دامنِ گلدار، حلالم فرمانه مرا موی بلند و نه تو را پنجه ی نازبگذر از موی من اینبار، حلالم فرماسنگ خوردم سرِ بازار که سنگت نزنندسنگ خوردی سرِ بازار؟! حلالم ف
در دل شب روز اندیشیده ام
نور را در متن ظلمت دیده ام
همنشینم آتش سوزنده بود
بارها من شعله ور گردیده ام
تن به زیر بار و دل آزاد بود
در زمان سوختن خندیده ام
با یقین در معبر تنگ زمان
هرچه را میخواستم بخشیده ام
بوستان عمر من پربار شد
میوه داد و من از آنها چیده ام
نیست دیگر آرزوئی در دلم
شاگردم از خالق نادیده ام
شعر دل...دلم خاک است ولی چون آتشم سوزاندتنم خاک است ولی چون آب دل را راند
عجب دارم ز خاکی که دمی سوزنده چون آتش و گه طوفنده این دل را خموش آورد دریا وش.
و این دنیا که ما دیدیم جدال آب و آتش بود گهی شعله گهی سیلاب به آرامش چکارش بود
نه آرم بود آتش را و نه سازش ز دریا بودهمه خسران اینها بر وجود خسته ی ما بود.#جدا​​​ل
**صلی الله علیک یا اباعبدالله**
مسیر روضه باز به سمت گودال رفتحسین کنار آب تشنه لب از حال رفتبه سر زنان زینب کنار مقتل گفتاز سر من دیگر سایه ی اقبال رفتخستگی از بدنت می ریزهداره نیزه ز تنت می ریزهمگی چی گفتی عدو سنگت زدداره خون از دهنت می ریزه
 
اگه می خواهی یک بار دیگر در محرم نفس بکشی،اگه از گریه سیری که در محرم نکردی خجلت زده ای،اگه دلت رو یک بار دیگر می خواهی به نخ علم امام حسین گره بزنی... این فیلم کوتاه رو از دست نده (فیلم)
هیشکی رو ندارم که باهاش درد دل کنم، میام اینجا واسه خودم می‌نویسم، خودم می‌خونم و اشک میریزم و شایدم تهش آروم شدم.
من تو زندگیم هیچ وقت هیشکی رو نراشتم یه چند صباحی با میم عاشقی کردیم و بعد هم عادی شد رابطه و تمام. هر کی رفت سراغ زندگی خودش ولی باهم بودیم. بعد یه مدت افتادم به عشقبازی با آدم‌های سر راهم و خب هربار درد، هربار زخم، هربار خونین‌تر از دفعه‌ی قبل تموم شد.
این بار این داستان با ح هم به انتها رسید. ته ته دلم می‌خوام هنوز ادامه داشته
برای ما که مدعی به دل داشتن محبت ابا عبدالله علیه السلام هستیم، به اندازه‌ی ظرف‌ها و ظرفیت‌هایمان، کربلاهایی کوچک هست. کربلاهای فسقلی، نقلی، کف دستی. اما با همان ترکیبِ بازی.
برای همه‌ی ما لحظات مواجهه‌ای هست. سخت. طوفانی. آتشین. که حس می‌کنیم گرمای سوزنده‌ی باد ابتلائات را. که می‌آید و می‌کوبد و می‌پیچد و به سختی گذر می‌کند.
همان آنی که یاران صدیق از دست رفته‌اند، تکیه‌گاه‌ها «کالعهن المنفوش» بی‌اثر شده‌اند و پایت از خستگی می‌لرز
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست
خوش می‌دهد نشان جلال و جمال یار
خوش می‌کند حکایت عز و وقار دوست
دل دادمش به مژده و خجلت همی‌برم
زین نقد قلب خویش که کردم نثار دوست
شکر خدا که از مدد بخت کارساز
بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست
سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار
در گردشند بر حسب اختیار دوست
گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند
ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست
کحل الجواهری به من آر ای نسیم صبح
زان خاک نیکبخت که شد رهگذار دوست
یکی مهمان ناخوانده ز هر درگاه رانده سخت وامانده رسیده نیمه شب از راه ‚ تن خسته ‚ غبار آلود نهاده سر بروی سینه رنگین کوسن هایی که من در سالهای پیش همه شب تا سحر می دوختم با تارهای نرم ابریشم هزاران نقش رویایی بر آنها در خیال خویش و چون خاموش می افتاد بر هم پلکهای داغ و سنگینم گیاهی سبز میرویید در مرداب رویاهای شیرینم ز دشت آسمان گویی غبار نور بر می خاست گل خورشید می آویخت بر گیسوی مشکینم نسیم گرم دستی حلقه ای را نرم می لغزاند در انگشت سیمینم لب
بسم الله الرحمن الرحیم ./

همه‌کس‌ کشیده محمل به جناب‌ کبریایت
 
من و خجلت سجودی‌که نریخت‌گل به پایت
 
نه به خاک دربسودم نه به سنگش آزمودم
به‌کجا برم سری راکه نکرده‌ام فدایت 
 نشود خمار شبنم می جام انفعالم 
 چو سحر چه مغز چیند سر خالی از هوایت 
 طرب بهار امکان به چه حسرتم فریبد 
 به بر خیال دارم‌ گل رنگی از قبایت 
 هوس دماغ شاهی چه خیال دارد اینجا 
 به فلک فرو نیاید سرکاسهٔ گدایت 
 به بهار نکته سازم ز بهشت بی‌نیازم 
 چمن‌آفرین نازم به ت
دوستان عزیز, مشاهده این حقیقت برای شما آسان است که هر عیبی ممکن است زیانهای بزرگی برای دارنده آن و حتی اغلب برای دیگران به بار آورد.
به هر تقدیر, در میان عیبهای ما آدمیان, به عقیده من, خشم و غضب بیش از همه عیبهای دیگر زمام اختیار ما را به دست هوی و هوس میسپارد و ما را با خطرات بزرگ مواجه میدارد, زیرا خشم چیزی به جز یک هیجان ناگهانی ناشی از مواجه شدن با مخالفت نیست که عقل را زایل میسازد, پرده ای تاریک به پیش دیدگان جان میکشد و آتش بغض و کینه در دل می
سلام :)
۱. امروز ناخونام خیلی دلبری میکرد، صاف و بلند و یکدست شده و جون میده برای لاک! منم دیگه تاب مقاومت از دست دادم و بعد از حدود ۳ ماه دوباره رنگی رنگیشون کردم. ^-^
۲. خوبم، یعنی بهترم. ویارم افتاده توی شب ها. از یک ساعت به مغرب، حدودای ۷ حالت تهوع و حال بدی شروع میشه... سعی میکنم ساعت ۶ یه چیزی بخورم که شب از گرسنگی‌ نمیرم! ساعت ۱۰ هم میخوابم :))
۳. از سی بوک، ۳ تا کتاب خوشمل خریدیم که چون بالای ۵۰ تومن بود، پستش رایگان شد. بی صبرانه منتظرم به دستم ب
با رفتنش تمامی غم ها به من رسید

درد دو ماه فاطمه یکجا به من رسید

اول قرار بود که باهم سفر کنیم

رفتن به او رسید و تمنا به من رسید

بی او شکست خورده ی تاریخ میشدم

با فاطمه، ولایت عظمی به من رسید

آخر نشد طبیب برایش بیاورم

حسرت ز درد ام ابیها به من رسید

او رو سپید شد که بلا را به جان خرید

خجلت ز روی حضرت طاها به من رسید

یادم نمی رود که چگونه تلاش کرد

در زیر تازیانه ی اعدا به من رسید

در طول زندگانی از خود گذشته اش

یا به خدا و یا به نبی یا به من رسید
آی خانوم اکبری روضه میخواند...
در داغترین لحظه غوغای اشکها میگوید: حاجت نگرفته نری ها... اون حاجت مهمت رو نیت کن...
و من غرق خیال می شوم...
کنار خیابان ایستادم...
ایستادنم کمی مشکل است... بار سنگینی در آغوش دارم!
بچه ها می دوند و شیرینی میگیرند...
بوی گل و گلاب و اسپند....
سر بلند میکنم برای شکر...
زنی را میبینم که از طعنه زنندگان بود
در درگاهی پنجره گوشه پرده را به انگشت کنار زده و با بهت و خجلت نگاه میکند...
لبخند میزنم و میگویم:
دیدی بالاخره آقای ما هم آم
کم مانده به صبح دلنشین ، دلنشین تر از صبح های پیشین ، دلنشین تر صبح هایی که با اشک با حسرت هر چه تمام تر با یادآوریت مسیر دانشگاه را می پیمودم ، نمی دانی و نخواهی دانست  که چقدر برایم  گذشتن از سالن و دیدن اتاقت ، کلاسمان سخت و جانسوز بود ، نمی دانم آیا هنوزم هست یا نه ؟! 
روز آخری که دلم را گرفتی و برای همیشه آنجا را ترک کردی ، چیزهایی در من می شکست ، سخت و طیغان ، امان از ذهن بیدادگر خموشم و من دوسال هست که در اندیشه ات هستم ، من خود را گم کردم ، 
من گلی بودم در رگ هر برگ لرزانم خزیده عطر بس افسون در شبی تاریک روییدم تشنه لب بر ساحل کارون برتنم تنها شراب شبنم خورشید می لغزید یا لب سوزنده مردی که با چشمان خاموشش سرزنش می کرد دستی را که از هر شاخه سر سبز غنچه نشکفته ای می چید پیکرم فریاد زیبایی در سکوتم نغمه خوان لبهای تنهایی دیدگانم خیره در رویای شمو سرزمینی دور و رویایی که نسیم رهگذر در گوش من میگفت آفتابش رنگ شادی دیگری دارد عاقبت من بی خبر از ساحل کارون رخت بر چیدم در ره خود بس گل پژمر
یکی از انقلابیون مشهدی در دوره پهلوی
از مردم متدین پول جمع میکرد و به یاری دانشجویان به کمک نیازمندان میرفت و بسیاری
از گرسنگان را در سرمای سوزنده مشهد نجات داد!

یکبار یک کمونیست دو آتشه  به این انقلابی مشهدی گفته بود "این کمک های
شما باعث ترمیم زخم مردم میشود و جامعه به مرز انقلاب علیه شاه نمیرسند!"

این انقلابی گفت: شما پیرو لنین هستید
و ما پیرو امیرالمؤمنین ؛ لنین به شما گفته که به جامعه گرسنگی بدهید تا به مرز انفجار
برسند ولی امیرالمؤمنین
بی روی علی شعر من آرایه نداردبی اذن علی، نطق، درونمایه نداردبی نام علی قرآن یک آیه نداردبی حب علی دین بخدا پایه نداردعمری پدرم گفت که فرزند خلف باشیعنی که فقط بنده ی سلطان نجف باشیاسین رخ و رحمان دل و توحید مقام استبا حکم غدیر آمده، پس کار تمام است"سلطان جهانش به چنین روز غلام است"ذکر لب مولا صلوات است و سلام استهم شان علی کیست؟ اگر هست بیاید!بالاتر از این دست محال است بیایدهم جاذبه هم دافعه دارد، به تعادلتوصیف گر روی گل او شده بلبلنقل است که
هرچند فتنه در اصل پدیده‌ای ناپسند و زیانبار است؛ فتنه‌های آخر الزّمان، با صرف نظر از سختیها و تلخیهایشان، نتایج ارزشمندی را در پی دارند، و سبب افشای ماهیّت منافقان فتنه‌گر، نابودی حکومت زورگویان و در هم ریختن بساط تباهکاران می شوند، و در پایان، با قیام امام مهدی(علیه‌السلام) و زدودن فتنه‌ها، کام مؤمنان شیرین می‌گردد.
امام علی(علیه‌السّلام) فرمود:
در آخر الزّمان فتنه را ناپسند مدارید؛ زیرا بی گمان، فتنه منافقین را نابود می‌کند(1).
امام
استحیاء از حیاء و شرم است و حیاء از صفات حمیده و اخلاق پسندیده است و اخبار در فضیلت آن بسیار است:از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود 
«الْحَیَاءُ مِنَ الْإِیمَانِ، وَ الْإِیمَانُ فِی الْجَنَّة»
 (حیاء از ایمان و ایمان در بهشت است)
«الْحَیَاءُ وَ الْعَفَافُ‏ وَ الْعِیُّ  مِنَ الْإِیمَانِ.»
 (حیاء و پاکدامنى و خوددارى از سخنى که نمیداند، از ایمان است) و نیز فرمود
«الْحَیَاءُ وَ الْإِیمَانُ‏ مَقْرُونَانِ‏ فِی قَرَنٍ فَإِذَا ذَه
خیلی اتفاقا افتاده و داره می افته و من منتظرم همه چیز تموم بشه بعد بیام اینجا یه پست بنویسم با عنوان آنچه گذشت
 
بلاگ هم قدرت خدا بالاخره پیشرفت کرد و دیگه شکلک  هم براحتی میشه گذاشت.
 
دیشب داشتیم با جنی رویدادهای دیروز رو تحلیل میکردیم تا اینکه رسیدیم به اونجا که برای چی روز اول ندیده و نشناخته اینقدر به من اعتماد کرده بود خلاصه ش اینکه از اینکه اینقدر تصادفی همه چیز خوب پیش رفته بود هر دو راضی بودیم و من بهش گفتم واسه چیزای این مدلی هست که
 
خوشبختی فقط آسایش و راحتی نیست. فقط برخوردار بودن از رفاه و ثروت و آسودگی نیست.
خوشبختی یعنی وظیفه شناسی. یعنی پیشبرد زندگی بر اساس ادب و اخلاق. یعنی تاب آوردن در پیچ و خم زندگی و شاکر بودن در سرد و گرم روزگار. خوشبختی یعنی انسان در رابطه اش با خود، با خدا و با انسان ها، صبوری کند و از مرز اخلاق و معرفت خارج نشود. خوشبختی یعنی این که گفتار و رفتار و اندیشۀ ما سازنده باشد و سوزنده نباشد. خوشبختی یعنی استمرار شادی و عطوفت و مهر بین همسران، فرزندا
نی دیر جای ما شد نی کعبه متکا شد
در هرکجا رسیدیم ثابت قدم نبودیم
همت چه سر فرازد اندیشه بر چه نازد
اینجا صمد نگشتیم آنجا صنم نبودیم
...
یادم آمد در رهت ذوق ز سر غلتیدنی
همچو اشک خویش از سر تا قدم، پهلو شدم
....
دست و پا گم کرده ی شوق تماشای تو ام
افکند یارب سر افتاده در پای تو ام
اینکه رنگم میپرد هر دم به ناز بیخودی 
انجمن پرداز خالی کردن جای تو ام...
هیچکس آواره گرد وادی همت مباد
مطلب نایاب خویشم بسکه جویای تو ام
کیست گردد مانع مطلق عنانی* های من
موجِ
در دل تاریک شب برق نگاهی نیز هست
آسمان را در سیاهی رقص ماهی نیز هست
یوسف از عمق مرارت ها عزیز مصر شد
استجابت در دعا از بی پناهی نیز هست
تاج عزّت بر سرش دارد زلیخا وقت مرگ
با گنهکاران گناه بیگناهی نیز هست
آنهمه دلدادگی ها و سرانجامش وصال
عاشقان را گرمیِ پشت و پناهی نیز هست
گرچه گاهی بی وفائی می‌شود آزار دل
حضرتِ عبّاسِ همچون قرصِ ماهی نیز هست
آهِ مظلومان عالم آتشی سوزنده است
شعله در هرخرمنی با سوزِ آهی نیز هست
دل به امّید وصال دوست بستیم و خوشی
انقدر این مناجات زیباست که در وصف نمی گنجه...

















متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






param name="AutoStart" value="False">











من شـدم عاشق به ایّام قدیم عشق و همراهش هزار امّیدو بیمداستان و قصّه اش طولانی استمیدهم شرح آنچه را واقع شده استدل درون سینه ام آتشفشانمی‌شد آتش از شرارش روح و جانروزو شب کارم  غم چشمان اوبــوده ام زندانیِ زندان اوترس و لرزو وحشتی حاکم ،عجیببود بر جانِ من از عشقم نصیبدر تن و روحم شده آتش به پاآتشی سوزنده امّا با صفااز قضا روزی به راهی بود ، منمیگذشتم از همان طرف چمندوستانش همرهِ او بوده اندآگه از عشـق من و او بوده انداز کنارم رد شد ، او با ی
آتش تنور هر لحظه سوزنده تر می شد، چهره به آتش نزدیک کرد، فرمود: ای علی بچش طعم آتش را ! این جزای کسی است که از وضع یتیمان و بیوه زنان بی خبر باشد. 
آری این همان کسی است که کوفیان دیگر تاب عدالتش را نداشتند. 
شب بیست و یکم رمضان است و دیگر کوچه های کوفه گامهای آرام و پرصلابتش را در سکوت وهم انگیز شب نمی شنوند، او که نخلستانهای کوفه حدیث استقامتش بودند و چاههای آن مامن اسرار مگویش. 

علی، قرآن ناطق، 25 سال سکوت و خانه نشینی!! 
او علی مرتضی است؛ اولین
همه می پرسند
چیست در زمزمه مبهم آبچیست در همهمه دلکش برگچیست در بازی آن ابر سپیدروی این آبی آرام بلندکه ترا می برداینگونه به ژرفای خیالچیست در خلوت خاموش کبوترهاچیست در کوشش بی حاصل موجچیست در خندهء جامکه تو چندین ساعتمات و مبهوت به آن می نگرینه به ابرنه به آبنه به برگنه به این آبی آرام بلندنه به این خلوت خاموش کبوترهانه به این آتش سوزنده کهلغزیده به جاممن به این جمله نمی اندیشممن مناجات درختان را هنگام سحررقص عطر گل یخ را با بادنفس پاک شقا
#_ارتباط_و_انس_با_امام زمان(عج)_10
❤️ محبت (دوست داشتن) اهل بیت(ع)و به خصوص امام زمان(عج) چه سودی دارد❓ با توجه به آن چه از تبیین واژگان آیه مودت به دست آمد، روشن می شود که خداوند متعال در این آیه، مودت قربی را به عنوان مزد رسالت پیامبراکرم(ص)قرار داده است. مودت قربی به عنوان یک وظیفه واجب برای یکایک مسلمانان‍♂ است چنان که امام باقر (ع) در این باره می فرماید:《به خدا سوگند مودت محمد(ص) واهل بیتش از جانب خدا بر بندگان واجباست.》《1》 همچنین دقت در آیه
در میان یاران پیامبراکرم صلی الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در باره‌اش نمی‌داد.
روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شب‌ها به خانه‌های مردم دستبرد می‌زد.یک بار، هنگامی که روز بود، خانه‌ای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست.
خانه‌ای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر می‌برد. شوهرش از دنیا رفته ب
 
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
بخش اوّل: آیاتی در بیان وضعیت گروه‌های مختلف مردم در قیامت
 
در اینجا به برخی از آیاتی که وضع گناهکاران و کافران و نیز برخی آیاتی که وضع مؤمنان را در قیامت بیان می‌کنند اشاره می‌شود:
یَأَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمْ آن زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ؛ اى مردم! از (عذاب) پروردگارتان بترسید، که زلزله رستاخیز امر عظیمى است! (حج:۱)
کافران از همان لحظه مرگ مورد خشم و عذاب خدا قرار می‌گیرند:
وَ لَوْ تَرى
ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرابـه لطـمه هـای ملائـک بـه مــاتـم گــل زهـرا
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه تشنـگی عـجـیـبـشبـه بـوی سیـب زمـینِ غـم و حـسین غریـبش
سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدیبه چشم کاسه ی خون و به شال ماتم مـهـدی
سـلام من بــه مـحـرم  بـه کـربـلا و جـلالــشبه لحظه های پـر از حزن غرق درد و ملامش
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـببـه بــی نـهــایــت داغ  دل شـکــستــه زیـنـب
سلام من به محرم به
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. سال 35 هجرى بود. آن زمان که عثمان بن عفّان -خلیفه‌ی سوم اهل سنت- توسط مردم محاصره شد. او ابن‌عباس را فرستاد که به على (ع) پیغام دهد در مدینه نباشد و به ینبُع «باغات اطراف مدینه» برود، تا مردم به نام او شعار ندهند، امام چنین کردند. سپس عثمان احتیاج شدید به یارى پیدا کرد پیام فرستاد و امام به مدینه برگشت. باز دوباره ابن‌عباس را روانه کرد که على (ع) از مدینه خارج شود، امام علی -علیه‌السّلام- درین لحظه در نکوهشِ موضع‌گی
باز نیمه شب از آن نیمه شبهای میرمَهنا بود ، و مهتاب ، مهتاب میرمَهنا، و دریا ، دریای میر مهنا ، و جنون ...
باز، قصه ، قصه ی بیتابی وبی خوابی میرمهنا بود و پناه بردنش به ساحل بی تاب و بی خواب ریگ ، و جنون ، که با عشق ، هیچ فاصله نداشت .
- خدایا! سالهاست که با پای برهنه ، به این قدک کهنه رضا داده ام . همین ، تنها همین را برایم باقی بگذار تا پیش روی دوستانم خجلت زده نشوم و پوزخند پنهان مردمان را احساس نکنم!
خدایا! کاری کن که حتی بد اندیش ترین آدم ها نیز نتو


یلدا به شبِ بلندِ خود می نازد.گرمیِ شبش به سردیش،می تازد.
رسمی است،که از کهن در اینجا باقی،با خنده و شادی و طرب می  سازد.شاعر؛حسن صدیقی مزینانی.(راه)
...........................................
شب یلدا شب طولانی سالیکی غمگین و جمعی شاد و خوشحال
روند مردم کنار  سالمندانکه تاپرسند ز آنان حال و احوال
خوشا  اندر کنار این اکابرکه مارا هم تماشا هست هم فال
مرا  یاد آمد از ایام  دیرینکنارکرسی و آن قیل و این قال
به لبهای پدر درّ و گهر  بودبه مرغ روح ما دادی پروبال
به ج
غریب بودن، مرز نمی‌خواهد. غربت، زمانی رخ می‌نماید که تو، در هجوم حوادث، ناگاه خودت را تنها بیابی. زانکه امید یاری داری، دستی نبینی. زانکه امید شماتت داری، صدایی نشناسی. زانکه امید صحبت داری، مصاحبتی دریافت نکنی. غربت، در این است که ناگاه، فریادت را بربایی که «عزیزان دلم، بیایید تا این جغرافیا ما را نتاراند. بیایید بنشینیم و راهی بیابیم. راهی را، جایی را، فرصتی را، جمعی را، حرفی را. جوانمردها، بیایید نهراسیم. ما که در مقصود، با افیون غرب‌کد
زمین می چرخد! زندگی می چرخد! و تو قدم برمیداری... روز به روز بزرگ و بزرگتر و شاید کوچک و کوچکتر می شوی! به آینه که نگاه می کنی وجه اول صادق است و به خود که می نگری وجه دوم صادق تر! 
وای که چقدر دلم گریه می خواهد با شدیدترین وجه ممکن! اینجا راحت می نویسم، چون کسی حوصله ی خواندنش را ندارد، کسی منتظر نیست برای خواندن. اگر بخواند هم که... 
آه که چقدر تو قشنگ می خوانی دختر، تویی که اصلا نمی دانم چه می گویی، ولی بغض و حست را می فهمم! می نالی، قشنگ و جذاب، سوز
یکی از راه‌های متصف شدن به صفتی، این است که ویژگی‌های صاحبان آن صفت را
بشناسیم و در خود پیاده کنیم. اصل و تمام همت ما این است که متقی
باشیم. شما از ویژگی‌های متقین، چه می‌دانید؟
 
   
   هر وقت می‌دیدمش، تمام ساعات روزش پر بود
از برنامه‌های درسی و خدمت در ابعاد وسیع و عبادت و ... باز هم از قصورها و کارهای
کمش، خجلت زده بود و از خدا طلب بخشش می‌کرد. جالب بود که خیلی هم شکر می‌کرد.
    او که این همه با خدا بود و خدایی کار می‌کرد
این بود. ‌پس من
 
از نظر عطار نیشابوری ، هفت وادی سلوک که سالک راه عرفان باید به پیماید ، به شرح زیر می باشد : 
1- وادی طلب 
2- وادی عشق 
3- وادی معرفت 
4- وادی استغنا 
5- وادی توحید 
6- وادی حیرت 
7- وادی فقر و فنا 
عطار نیشابوری ،پس از بیان هفت وادی عرفان ، به شرح تک تک وادی ها شروع کرده و می گوید  :
اول وادی طلب است . در این وادی :
جدو جهد اینجاست باید سال ها 
زانکه این جا قلب گردد    حال  ها 
مال این جا بایدت انداختن 
ملک این جا بایدت در باختن 
در میان خونت باید آمدن 
و
اسید باطری 1250 درجه چیست
 
اسید باطری 1250 درجه تهیه شده از اسید سولفوریک مرغوب بدون ناخالصی و آب مقطر 100 درصد خالص می باشد. این اسید تولید شده توسط مهندسین مجرب شرکت کیمیا تهران اسید می باشد و ضمانت کیفیت را دارا می باشد. اسید باتری 1250 درجه رقیق شده اسید سولفوریک می باشد و چون اسید سولفوریک را به راحتی نمی توان رقیق کرد و حتما با دستگاه های رقیق کننده قوی باید تهیه شود.
اسید باطری 1250 درجه در صنایع باطری سازی، نیروگاه ها و همچنین باطری های اتمی و ژ
 
 
چه داغ سوزنده‌ای بود که بامداد جمعه اومد نشست به دل ما...
نوحه عزایی که وارد خونه هامون شد... 
رخت و لباس های سیاهی که اماده شدن...
وقتی خبر منتشر شد واکنش های مثل، ترس، غم، نگرانی، ناراحتی و... مشهود بود... 
بعد اعلام خبر تو ثانیه به ثانیه اش یک واکنش از همه مشهود تر بود خشم و غیرت.... 
خونی که میجوشید و فریادی که صدای یک ملت بود، انتقام.... 
مرد، زن، پیر، جوان، همه چشم انتظارن... 
تو این بحبوحه یک سخنرانی خوب چهره غیرت و ایستادگی رو نشون داد، سخنرا
سخنان رد و بدل شده میان امام راحل و آیت‌الله حکیم به ما این را می‌فهماند که این دو بزرگوار در مباحث کلی خیلی باهم اختلافی نداشته‌اند، بلکه یکی زمانه را زمانه امام حسن و بی‌وفایی مردم و صلح و سازش با دشمن می‌داند و دیگری زمانه را زمانه مبارزه و حضور مردم می‌دانستند.
 
پایگاه تاریخ تطبیقی؛ گفت‌وگوی امام راحل با آیت‌الله حکیم در نجف(روزهای اول ورودشان)
امام: خوب است برای تغییر آب و هوا به ایران بروید و اوضاع آن‏جا را از نزدیک ببینید و مشاهد
 
به پاس اولین بوسه ای که پدرم به رسم مهر در اولین ساعات تولد به گونه ام زد و من نفهمیدم! و به یاد سوزنده ترین بوسه ی آخری که من به رسم وداع به صورتش زدم و او نفهمید!  یادش را گرامی می دارم...
نثار روح همه ی پدرانی که دیگر بین ما نیستند فاتحه ای قرائت کنیم
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توس
شعر در مورد مادر
همه چیز درباره عکس و شعر در مورد مادر فوت شده و مادر بزرگ در دسته سرگرمی سایت علم سرا
مادر یکی از بهترین انسان هایی است که روی
زمین آفریده شده است . همیشه به مادر خود احترام بگذارید و هیچگاه او و
محبت هایش را فراموش نکنید . در ادامه ما حدود صد شعر در مورد مادر گردآوری
و برای شما روی سایت قرار دادیم . امیدواریم از خواندن این شعرها لذت
ببرید .
مادر زشیره ی دادی تــــــو شیـــر مــــــــادر
در پـــای نــو جوانت گشتی تـــو پیـر مـ
قیمت پنجره شهر ری قهوه ای عایق صدا : امروزه تقریباً تمامی انواع پنجره دو جداره یو پی وی سی از نوع دو جداره تهیه می شوند. دلیل استفاده از پنجره دو جداره، عایق بندی دقیق صدایی و گرمایی است. معمولاً بین شیشه های پنجره دو جداره از گازی پر می شود که رسانایی حرارتی خیلی کمی داشته باشد. هوای معمولی دارای رسانایی حرارتی بسیار پایین است اما پر کردن فاصله دو شیشه دو جداره با گازی با رسانایی کمتر از هوا، مانند آرگون، سطح عایق بندی حرارتی شیشه دو جداره را
او به معنای «ایمان» می‌اندیشد. اینکه به‌واقع ایمان به چه معناست؟ دو ریشه برای کلمه ایمان آورده‌اند؛ یکی از ریشه یمین به معنای سمت و راه راست و دیگری از ریشه امن به معنی ایمنی و پناهگاه. از آنجایی که معنای اول معادل روشن‌تری چون «صراط مستقیم» دارد که به کرات نیز آورده شده است، پس معنای دوم برای وی نزدیک‌تر به نظر می‌رسد. با این نگرش شاید بتوان نگاهی دوباره به یک آیه مشهور داشت:
بیابان‌گردها گفتند «پناه آوردیم». [به آنان] بگو: «پناه نیاوردی
1-1- یک دنیا سپاس بابت تبریکهای قشنگتان در پست تولدم. ان شالله تولدتان جبران کنم! =)
2-1- دلم می خواست آن خبر خوب را، که در لیست آرزوهای خیلی شدیدم، رتبه ی 2 را دارد (یعنی فقط یک چیز هست که بیشتر از آن می خواهمش!) روز تولدم بشنوم. اما اتفاقی که افتاد این بود که یک روز قبل از تولدم فهمیدم همه حساب و کتابهایم غلط از آب در آمده و آن خبر، به صورت یک خبر بد به من رسید! چیزی که می خواستم به سرانجام نرسیده بود. خیلی سعی کردم محکم باشم و اصلا خودم را نبازم. در جوا
1-1- یک دنیا سپاس بابت تبریکهای قشنگتان در پست تولدم. ان شالله تولدتان جبران کنم! =)
2-1- دلم می خواست آن خبر خوب را، که در لیست آرزوهای خیلی شدیدم، رتبه ی 2 را دارد (یعنی فقط یک چیز هست که بیشتر از آن می خواهمش!) روز تولدم بشنوم. اما اتفاقی که افتاد این بود که یک روز قبل از تولدم فهمیدم همه حساب و کتابهایم غلط از آب در آمده و آن خبر، به صورت یک خبر بد به من رسید! چیزی که می خواستم به سرانجام نرسیده بود. خیلی سعی کردم محکم باشم و اصلا خودم را نبازم. در جوا
مباحثه:
شخصی که قرآن را حفظ می‌کند گاهی برخی از کلمات را اشتباه تلفظ می‌کند یا در طول زمان بعضی از اشتباهات اعرابی یا لفظی در میان محفوظاتش راه می‌یابند که برای پی بردن به ین اشکالات حتما باید هرچند وقت، محفوظات خود را نزد شخصی ارائه کند مثلا اگر شخصی حافظ پنج جزء قرآن کریم است هر روز نیم جزء برای کسی قرائت کند و آن شخص اشتباهات او را بگیرد. بهترین روش برای این موضوع این است که دو نفر به طور همزمان مشغول حفظ شوند تا بتوانند به طور همزمان به ح
مباحثه:
شخصی که قرآن را حفظ می‌کند گاهی برخی از کلمات را اشتباه تلفظ می‌کند یا در طول زمان بعضی از اشتباهات اعرابی یا لفظی در میان محفوظاتش راه می‌یابند که برای پی بردن به ین اشکالات حتما باید هرچند وقت، محفوظات خود را نزد شخصی ارائه کند مثلا اگر شخصی حافظ پنج جزء قرآن کریم است هر روز نیم جزء برای کسی قرائت کند و آن شخص اشتباهات او را بگیرد. بهترین روش برای این موضوع این است که دو نفر به طور همزمان مشغول حفظ شوند تا بتوانند به طور همزمان به ح
 
امام سجّاد علیه السلام:
همه خوبیها را در بریدن طمع از آنچه در دست مردم است دیدمرَأَیتُ الخَیرَ کُلَّهُ قَدِ اجتَمَعَ فی قَطعِ الطَّمَعِ عَمّا فی أیدِی النّاسِ
الکافی جلد 2 صفحه 148
 
حدیث مشورت
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام
مشورت

إذا أنْکَرتَ مِن عَقلِکَ شیئا فاقتَدِ بِرَأیِ عاقِلٍ یُزِیلُ ما أنکَرتَهُ .
امام على علیه السلام : هرگاه با فکر خود به جایى نرسیدى ، از اندیشه خردمندى که مشکل تو را حَلّ مى کند پیروى کن .
غرر الحکم حدیث 4156

حدیث
موز و لکنت زبان در کودکان
در قسمت قبل بصورت ویژه درباره لکنت زبان در کودکان، علائم و روش های درمان آن صحبت کردیم، در این قسمت به این سوال پاسخ می دهیم که موز چه تاثیری بر لکنت زبان کودکان دارد.
لکنت زبان کودکان چیست؟
درمانگران لکنت زبان می گویند، لکنت زبان زمانی پدید می‌آید که در جریان طبیعی گفتار وقفه‌ای ناگهانی و غیر طبیعی ایجاد‌ شود و در صورتی که کودک لکنت زبان خود را به عنوان یک اختلال بپذیرد، فرآیند درمان سریع تر صورت می‌گیرد. اگر علت
بین نوشته‌ها و رفرنس‌های قدیمی، این نوشته را از ویل دورانت، فیلسوف و متفکر بزرگ غربی پیدا کردم که در کتاب لذات فلسفه‌اش نگاشته بود. چون مربوط به روانشناسی بود آن را یادداشت کرده بودم. درباره خصوصیات یک مرد منفی. بد نیست با هم آن را بازخوانی کنیم. 
***
صاحب خوی منفی خود را حقیر می شمارد و با آنکه صفاتی را از شکل و قیافه و ذهنش بر می خیزد، می ستاید همیشه با ناشیگری متوجه ضعف جسمانی خویش است و به کارگران قوی و مردان کاری بلندبالا که مغرور از قدرت
گزیدهٔ اشعار رشحه
 

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار
 
بیگم دختر هاتف، متخلص به رَشحه (۱۱۹۸ قمری - ؟) شاعر ایرانی در دوران قاجار بود.
پدر بیگم (هاتف اصفهانی)، شوهرش (میرزا علی اکبر، متخلص به «نظیری»)، پسرش (میرزا احمد متخلص به «کشته») و برادرش (سید محمد متخلص به «سحاب») نیز همگی شاعر بودند.
مقام شعری بیگم از برادرش «سحاب» بلندتر بود. او از سادات بود و مدح بعضی از دختران و پسران فتحعلی شاه قاجار می‌گفت. محمودمیرزا در تذکره نقل مجلس می‌نویسد رشحه شاعر
پارسایی تفکر
فیلسوف آلمانی هایدگرمی گوید  پرسشگری  پارسایی تفکر است...راستی که ما اگر همین یک قلم را زینت زندگیمان نماییم چه
امکان بزرگی را برای مراوده و تساهل در روابط اجتماعی ساخته ایم  و چه وزنی از منزلت را از وجه انسانی خویش به
فعل  در آورده ایم ....نیاز به پارسایی در همه جنبه های زندگی نیاز
امروز و هر روزه بشر است اما در جنبه پرسشگری و پاسخگویی والاترین نیازهاست که اگر
به زیور زندگی آدمی درآید در پی آن دانایی و منزلت گزینی نوع بشر نسبت به
استاد بزرگ امیر حسین خنجی در ایران تاریخ به نکات ارزشمندی در تاریخ کهن ایران اشاره می کنند و از آن جمله به نگاه دینی مردم که ایزدان یا زیاد کننده ها را سپاسگزار بوده اند و چیزی برای پرستش در آسمان ها نمیشناختند جز آنکه باور داشتند، چیز آتشین، سازنده محترم و گرداننده منظم این هستی است.



سرگذشت
یک قوم، زندگی دور و دراز در گوشه های
پنهان تاریخ است که در یک سفر دراز سرشار
از داستان هائی شگفت از دگرگونی ها و نشیب
و فراز ها و افت و خیزهای بی پایان،
فلفل سیاه بومی کشور هند و مناطق آسیای جنوبی است که برای سلامتی انسان خیلی مفید است.این ادویه میوه های خشک شدۀ تیره رنگ گیاه فلفل است که بیشترین داد و ستد را در بین ادویه ها دارد چون بیشترین مصرف را به خود اختصاص داده و در روی هر میز نهار و شامی پیدا می شود.
فلفل سیاه یک گیاه بالا رونده به حساب می آید که دارای ریشه های ساقه خیز و کوتاه است و طعمی تند و سوزنده دارد.
این ادویه در تاریخ به پادشاه ادویه ها و طلای سیاه مشهور بوده و آنقدر گران بوده که با
برنامه

گروه فرهنگ و اندیشه رادیو ایران تقدیم میکند
********************************************

به افق آفتاب
******************************************
به نام ِ خدایی
که این روزها و شبها باهاش انس گرفتیم
و حالا وداع با ماهی
که میهمان ِ خدا بودیم برامون خیلی سخته
پس با امید و
آرزوی ِ درک ِ رمضانی دوباره
سلام
*******************************************************
واقعا تجربه این
لحظه ها و فرصتهای ِ آخر برامون خیلی سخته ، سخته چون سی شب انس گرفتیم به بیداری
ِ شبها ،
سخته چون سی
شبانه روز انس گرفتیم به صحبت
بسم اللّه الرحمن الرحیم
 قل اوحى الى انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرانا عجبا
وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ (29) احقاف
 
قَالُوا یَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا کِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ (30) احق
برنامه 
گروه معارف و مناسبتهای رادیو ایران تقدیم میکند.
به افق آفتاب
به نام ِ خدا و سلام
در سومین روز از سال ِ جدید و با آرزوی ِ شادی و دل ِ خوش برای ِ همه شما دوستان ، از رحمت ِ الهی و امید ِ به لطف ِ و بزرگی ِ خدا صحبت میکنیم . از اون لحظه های ِ خوبی که خودمونو به محبت ِ خدا میسپاریم و در ِ خونه خدا رو میزنیم.
خدایی که میتونیم که همیشه هست و با محبتش به استقبالمون میاد . خدایی که امید ِ به رحمتش گذر از سختیها رُ برای ِ ما آسون تر میکنه و دلامونو محک
آیا عشق قبل از ازدواج هم در اسلام جایی داره؟
آیا اسلام این اجازه رو به یک دختر و یا پسر مومن میده که قبل از ازدواج عاشق بشه؟
شما کتابهای همسران شهدا رو معرفی فرمودین، الآن زندگی شهید مدق و همسرشون،شهید چمران و همسرش،شهید همت و همسرش و ... همه از یک عاشقی شروع میشه. حالا یک جایی خود شهید عاشق خانمی میشه، یک جایی هم خانم عاشق شهید میشه. اسلام از طرفی پروروندن عشق یک جنس مخالف رو در دل مومن، گناه میدونه و این مساله رو مورد مذمت قرار میده،اما از طرف
غذاهای مضر برای لکنت زبان در کودکان
پاسخ محکمی برای این پرسش مطرح نشده است اما طب سنتی با مطالعاتی که انجام داده است توانسته چند راه درمان برای افراد دچار لکنت زبان را پیدا کنند.
البته نکته قابل ذکر این است که تمام دانش طب سنتی ایرانی برگرفته از تجربه و آزمون است و از فردی به فرد دیگر می تواند تاثیر متفاوتی داشته باشد پس تاکید می کنیم این مقاله را به هیچ عنوان منبع درمان شخصی با کودک خود قرار ندهید.
در این مقاله ما دو روش موافق و مخالف تاثیر تغ
مقاله درباره هنر رمانتیک مقاله درباره هنر رمانتیک 28 صفحه ، قالب Word قابل ویرایش




دسته بندی
صنایع دستی

فرمت فایل
doc

حجم فایل
21 کیلو بایت

تعداد صفحات فایل
28

توضیحات:
مقاله درباره هنر رمانتیک 28 صفحه ، قالب Word قابل ویرایش.
 
بخشی از متن :
مقدمه برای فهم تغییرات ما با ید به زیر سطح اشیا و حوادث بنگریم و بکوشیم آنچه را که در ذهن مردم روی می داد و می گذشت پیدا کنیم زیرا عمل و اقدام به آن صورت که ما آن را می بینیم خود نتیجه ای از مجموعه ی افکار و شهوات
امروز اشک شادی باز حالم را دگر گون کرد
اشک شوق
اشک قرار
اشک ارامش
اینجور وقت ها جمله ی همیشگیم گوشه ی ذهنم هک می شود
دل اگر دل است یک ارباب و دل دار و دل ارام بس است
راستش من هر چه دارم از دلم دارم
احساس می کنم دلم شبیه همان کیسه  های جادویی کارتن های بچگیمونه که هرچی ازش چول بر میداشتن بازم پول داشت
احساس می کنم دلم به یک گنج شوق بی نهایت وصل است
گاهی با دیدن اسمان
گاهی با دیدن لبخند کسی
گاهی با نکاه کردن به چشمان کسی
گاهی با خواندن یک کتاب
پیش نوشت: تو اون چند ماهی که یزد بودم با این بزگوار آشنا نشده بودم.شاید به خاطر این که سال 86 به رحمت خدا رفته
اما همون دو سه نفری هم که مثل فرشته بودن شناختنشون برام کافی بود.
نمیدونم این شعری که تو کتاب های ابتدایی هست. زمان ما هم بود یا نه 
اما خیلی آشناست

هرچه که بیند دیده
                             
خدایش آفریده
. ....... اما نامه
فرزند دلبندم،
سلامی دلپذیرتر از نسیم بهاری و خوشبوتر از گل‌های کوهساری و گرمتر از چشمه خورشید و روشنتر از سپیده‌دما
کیسه خواب کمپینگ ماموت سرمشق Nordic OTI 3-Season کیسه خوابی مناسب برای دل بهم خوردگی دردانه سه هنگام برای مگراین که زمستان بوده که عایدی کیفیت بسیار بالایی خستگی ناپذیر به طرف قدوه های متفرقه میانجیگری شرکت سرپرست ماموت تولید و لیاقت شده است. طرح دلبر سه عهد که می تواند جایگاه برودت منهای شش مقام نیرو کند. وسیله ای که پیمان نامه است برای مسافران فگار از نهج و جستجو و گذار خوابی نیک را حاضر کند. این جیبها طینت نگهداری وسایل کوچکی همچون پخشکنندههای مو
با نظافت فرش و موکت تان را به همین
آسانی برق بیاندازید!
شاید هنوز دوران کودکی را به خاطر داشته
باشید که اواخر اسفند گرچه فصل امتحانات بود و هنوز کمی از ته مانده سرمای زمستان
دست و پاهایمان را سوزن سوزن می‌کرد، اما به شوق آب ‌بازی شلوارمان را بالا می‌زدیم
و کاسه به دست به جان قالی خیسی که کف حیاط پهن شده بود، می‌افتادیم. آن روزها
دیدن قالی های رنگارنگی که از پشت بام منازل آویزان شده بودند، خبر از رسیدن بهار
و فصل خانه تکانی می داد... اما امروز
100 پیامک تبریک روز مادر
برای شما عزیزان آماده شده که میتوانید در زیر آنها را ببینید و برای تبریک روز مادر 1398 از آن استفاده کنید
مادرم! خواستم برایت شعری زیبا بنویسم دیدم هیچ شعر و ترانه ای نمی تواند در ستایش دنیای پرمهرت بازگو کننده عشق من به تو باشد؛ پس فقط به آنچه از دلم بر می آید اکتفا می کنم:از اینکه تو مادر منی، به خود می بالم.روزت مبارک*******مادرم، دنیای کودکی ام سرشار از طنین دل انگیز توست. تمام خاطرات کودکی ام را خط به خط با نام تو نوشته ام
*زنان ایران به روایت دیولافوا ..*
کتاب *ایران کلده و شوش* ، در سال ۱۸۸۷ میلادی در فرانسه به چاپ رسیده و نشان ملی لژیون دونر، (Legion Dhonneur) فرانسه را به خود اختصاص داده است. 
محتوای این کتاب حاصل یادداشت های خانم دیولافوآ ست که از بندر مارسی در جنوب فرانسه آغاز نموده، پس از عبور از دریای مدیترانه و ترکیه و قفقاز به ایران و عراق آمده، سپس از طریق راه آبی خلیج فارس و دریای عرب و دریای سرخ و دریای مدیترانه، به فرانسه بازگشته اند. 
این سفرنامه ظاهرا به من
100 پیامک تبریک روز مادر
برای شما عزیزان آماده شده که میتوانید در زیر آنها را ببینید و برای تبریک روز مادر 1398 از آن استفاده کنید
مادرم! خواستم برایت شعری زیبا بنویسم دیدم هیچ شعر و ترانه ای نمی تواند در ستایش دنیای پرمهرت بازگو کننده عشق من به تو باشد؛ پس فقط به آنچه از دلم بر می آید اکتفا می کنم:از اینکه تو مادر منی، به خود می بالم.
عوارض مصرف گل
روزت مبارک*******مادرم، دنیای کودکی ام سرشار از طنین دل انگیز توست. تمام خاطرات کودکی ام را خط به خط با
رمان.   پرستار ۵ .    قسمت اخر. 
 
به دکتر کیوان زنگ زدم : دیدم خوابم بی مورد نبوده ..بهناز همون شب میخواسته مانی رو بکشه ... دیگه نتونستم طاقت بیارم خواستم برگردم که دکترام بهم اجازه ندادند ...این شد که دکتر کیوان از همون موقع از حال و روز اونا بهم خبر میداد ... نمیدونی چه سخته بپه ات جلو چشمات پر پر بزنه و تو نتونی کمکش کنی....
اخر سرم که خودت بهتر میدونی .. دختر دیوونه با یه دکتر فرار کرد ...
به سیاوش گفته بود من فقط واسه پولت میخواستمت ... نه چیز دیگه...
ا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها